خاطره تکان دهنده از دوران اسارت+مقاومت+نسيم معرفت

ساخت وبلاگ


***نسيم معرفت***


**خاطرات حجت الاسلام سيدحسن ميرسيدازدوران اسارتش+نسيم معرفت


 


يکي از دوستانم  به نام حجت الأسلام حسين مروّتي جريان تکان دهنده اي را براي ما نقل کرد . ايشان مي گفت :  روزي من و تعدادي از دوستان را براي گرفتن اطلاعات به اتاق مخصوصي بردند . عراقي ها براي ايجاد رعب و  وحشت به انواع حيله ها متوسل شدند  و هرکاري که از دستشان برمي آمد انجام دادند تا اطلاعات مورد نظرشان را از ما بگيرند .  در آنجا ما صحنه اي دلخراش  ديديم که خيلي متأثّرمان کرد . خانمي را وارد اتاق کردند که کودکي شيرخوار در بغل داشت . فرمانده بعثي در حالي که يونيفرم نظامي بر تن داشت و سيگار مي کشيد با تکبر و نخوت خاصي شروع به بازجويي از اين خانم کرد . از جمله از او پرسيد شوهرت کدام يک از اينها است ؟ او را معرفي کن . زن گفت : شوهر من همانجا که ما را اسير کردند شهيد شد . افسرِ بعثي که به بن بست رسيد به او گفت : به خميني اهانت کن . آن زن شجاع و قهرمان بدون هيچ ترس و نگراني ، خيلي آرام و متين گفت : ميان ما مرسوم است که به سادات احترام کنيم نه اينکه اهانت کنيم . سپس گفت : امام سيد است و ما مي ترسيم که به سيد اهانت کنيم . افسرِ خشن و بي رحمِ عراقي با شنيدن اين جمله ، بسيار خشمگين شد و مانند يک شتر مست ، هوار کشيد . وي اين طرف و آن طرف مي رفت و با فرياد به زن  مي گفت :  زود باش اهانت کن و الاّ چه و چه مي کنم . او عربده مي کشيد و تهديد مي کرد اما آن زن شجاع ، آرام و ساکت نشسته بود و مي گفت : ما به سيد اهانت نمي کنيم . در اين لحظه فرمانده عراقي با قساوت تمام سيگارش را بر صورت آن طفل معصوم که در بغل مادرش بود گذاشت . فرياد کودک به آسمان رفت و اشک از ديدگان مادر مانند قطرات باران فرو مي ريخت . چشم هاي ما به سوي طفل معصوم و بي گناه خيره شد . مادر گريه مي کرد ولي چيزي نمي گفت . اشکش جاري بود  اما اراده اش محکم و قوي بود . طفلش فرياد مي زد اما خودش خاموش بود و به امامش اهانت نکرد .


 



**خاطرات حجت الاسلام سيدحسن ميرسيّد ازدوران اسارتش 


+سايت حکيم زين العابدين عسکري گيلاني


 



**خاطرات حجت الاسلام سيدحسن ميرسيّد ازدوران اسارتش 


+سايت حکيم زين العابدين عسکري گيلاني

(انواع آيت الله؟!)نوشته ر...
ما را در سایت (انواع آيت الله؟!)نوشته ر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2nasimemarefata بازدید : 185 تاريخ : جمعه 29 بهمن 1395 ساعت: 20:53