زندگينامه وخاطراتِ حجت الاسلام جعفر شجوني فومني+نسيم معرفت

ساخت وبلاگ

نتيجه تصويري براي تصوير حجت الاسلام شجوني


آشنايي مرحوم شجوني با شهيد نواب صفوي از زبان مرحوم ميرعبدالعظيمي


***نسيم معرفت***


 


به گزارش گروه فضاي مجازي خبرگزاري ميزان به نقل از مشرق، حجت‌الاسلام جعفر شجوني عضو شوراي مرکزي جامعه روحانيت مبارز تهران و از اعضاي شوراي مرکزي حزب موتلفه اسلامي که به علت عارضه قلبي در بيمارستان فيروزگر تهران بستري شده بود،  صبح امروز دار فاني را وداع گفت.
 
در ادامه زندگينامه و بخشي از خاطرات ايشان از نظرتان مي گذرد:
 
حجت الاسلام جعفر شجوني فومني،  متولد 1311 فومن، سياستمدار باسابقه گيلاني ،عضو جامعه روحانيت مبارز، عضو شوراي مرکزي حزب موتلفه اسلامي، فعال سياسي و زنداني در زندان هاي مخوف ساواک بوده است.او نماينده کرج در اولين دوره مجلس شوراي اسلامي بوده و از همراهان شهيد نواب صفوي در دوران مبارزه با رژيم پهلوي محسوب مي‌شود. از 18 سالگي مبارزه را آغاز کرده و تا پيروزي انقلاب 25 بار زندان رفته است. شجوني زندگي در زندان را به دو دوره پيش از سال 45 و پس از آن تقسيم مي‌کند و معتقد است تا قبل از سال 45 زنداني‌ها در زندان رياست و آقايي مي‌کردند اما پس از آن شرايط زندان بسيار بر آن ها بسيار سخت گذشته است.
 
حجت‌الاسلام والمسليمن شجوني دائره‌المعارف خاطرات انقلاب و اتفاقات پيرامون انقلاب بود. وي که از ابتداي شکل‌گيري جريان انقلاب به عنوان يکي از خطبا و منبري‌هاي توانا در اين جريان حضور داشته، تمام اتفاقات مربوط به انقلاب را به‌خوبي در خاطر داشت.

*بازداشت در دوران پهلوي

شجوني در خصوص زندان رفتن خود در زمان رژيم پهلوي مي گويد: «سال 1334 اولين زندان ما بود با شهيد نواب صفوي و اولين عکس متعلق به 59 سال قبل است و عکس ديگر نيز مربوط به سال 1352 در کميته مشترک است.من 25 بار زندان بودم اما مدت آن کم و زياد بود.»

وي در بازگويي خاطرات خود از آن روزها اين‌گونه نقل کرد: «در سال 1352 چند وقتي بود که از طرف رژيم شاه به خاطر سخنراني‌ها و مطالبي که در منبرهايم طرح مي‌کردم ممنوع‌المنبر شده بودم. روزي آقايي از من براي سخنراني در مسجد حجت واقع در خيابان اتابک خيابان خاوران، روبروي پارک فدائيان اسلام (مسکرآباد سابق) دعوت کرد. با خودم گفتم اينجا کسي من را نمي‌شناسد، دعوت آن‌ها را قبول مي‌کنم. سر وقت در مسجد حجت حضور يافته و بالاي منبر رفتم. حدود نيم ساعت صحبت کرده بودم که ناگهان سر و کلّه مأمورين شهرباني پيدا شد، فهميدم که براي دستگيري من آمده‌اند و به ناچار سخنراني را نيمه تمام گذاشته و از منبر پايين آمدم. مرا دستگير کرده و به پاسگاه هاشم آباد بردند و تا پاسي از شب در آنجا بودم. سپس يک عينک لاستيکي به چشمم زدند و ديگر جايي را نمي‌ديدم و مرا به کميته مشترک ضد خرابکاري رژيم شاه واقع در ميدان توپخانه بردند...»
 
وي درباره ارتباط با لاهوتي مي گويد: «ما با مرحوم لاهوتي و پسرش وحيد در زندان باهم قدم مي زديم. يک  پسر جواني داشت به نام وحيد، خيلي هم دوستش داشت و هرکدام ما از بندمان به داخل حياط زندان مي آمديم و آنجا با هم قدم مي زديم. بعد هم غروب که مي شد هر کسي به بند خودش برمي گشت. رفتن ما به بند آن ها يا آمدن آن ها به بند ما ممنوع بود و راه نمي دادند. بعد از آزادي هم مرحوم لاهوتي آمد سروقت من. گفت بيا مسلحانه برويم توي مجاهدين خلق، گفتم: نه من توي مجاهدين نمي آيم.»
 
ماجراي فروش اموال کاخ شمس/ موضع‌گيري عليه فتنه و فتنه‌گران/ واکنش به برقراري رابطه با آمريکا

 *روايت شجوني از انجمن حجتيه
 
حجت‌الاسلام جعفر شجوني انجمن حجتيه را اين گونه روايت مي کند: قبل از انقلاب، انجمن حجتيه يک مجموعه‌اي از آدم‌هاي خوش‌نام بودند که تنها با بهايي‌ها مبارزه مي‌کردند. البته ما که جوان بوديم دلمان مي‌خواست کساني که اهل مبارزه هستند، با «علت» که رژيم شاه است مبارزه کنند وگرنه با چهار تا آدم ساده و فريب خورده که بهايي شده‌اند، مبارزه‌اي نبود که از نظر ما بتوان به آن تکيه کرد.

وي در خصوص مخالفت انجمن حجتيه با امام(ره) مي گويد: اصل مخالفت انجمن و مرحوم حلبي با امام و نهضت، در مسايل عقيدتي بود. يک روايتي اين‌ها پيدا کرده بودند و مي‌گفتند غير از نهضت امام زمان هر نهضتي شکست خواهد خورد. از سوي ديگر عقيده نداشتند که کسي برخيزد و حريف شاه باشد؛ لذا دعواي واقعي اين افراد در مورد اين مسايل بود.

شجوني نقل مي کند: حج دست دربار و دستگاه شاه بود و امام هم مبارزه منفي خود را در ابتدا از مسايل مذهبي مثل حج آغاز کرد. وقتي امام سال 49 – 50 آن پيام را داد، هيچ کس حج نرفت. در مجموع اين تشکيلات حرکتي غير از حرکت عمومي جامعه را انجام مي‌داد و در تشکيلات آن‌ها دودستگي افتاد. در تهران مشهور شد که اين‌ها وابسته‌اند و درحالي‌که امام مخالفت مي‌کرده است مي‌خواهند به مکه بروند. از اين مرحله بود که آن لطفي که امام به اين گروه داشت از بين رفت.
 
 *روايتي از شخصيت شهيد نواب صفوي

جعفر شجوني به عنوان يکي از همراهان شهيد نواب صفوي شخصيت ايشان را اين‌گونه توصيف کرد: «نواب مردي بود که با گفتن و نوشتن ما نمي‌شود وي را شناخت. مردي شجاع، مبارز و رشيد بود، حقيقتاً انسان والايي بود، در کارهاي خير دخالت مي‌کرد ولي وضع مالي پريشاني داشت؛ اما از نظر عزت نفس و مبارزه شيردل، فداکار و مخلص اسلام بود، شديداً با بدعت مخالفت مي‌کرد و معتقد بود که بايد با بدعت رضاخان مبارزه کرد.
 
تشريح ابعاد ترور شهداي هشتم شهريور/ ماجراي فروش اموال کاخ شمس/ موضع‌گيري عليه فتنه و فتنه‌گران
 

نواب تمام تلاش خود را به کار بست تا در سال‌هايي که مبارزه عليه اسرائيل شروع شده بود، عده‌اي را براي اعزام به فلسطين نام‌نويسي کند، همچنين با برخي از سران کشورهاي عربي از جمله مصر و اردن ديدار و گفتگو کرده بود. در ديداري با  پادشاه اردن به وي گفته بود انگليسي‌ها شما را احاطه کرده‌اند، مي‌خواهند به جامعه اسلامي خيانت کنند؛ اما فايده‌اي نداشت تا اينکه مبارزه امام خميني (ره) آغاز و سرانجام به پيروزي رسيد. بايد از او آموخت که در همراهي ولايت و انسجام نيروهاي انقلاب در جهت مبارزه با استکبار جهاني حرکت کنيم.»
 
 *تشريح ابعاد ترور شهداي هشتم شهريور

حجت‌الاسلام شجوني که در دوره اول مجلس شوراي اسلامي نماينده حوزه انتخابيه کرج بود، در 5 شهريورماه 1391 با نزديک شدن به سالروز شهادت شهيد بهشتي و شهيد باهنر، در گفت و گو با خبرگزاري دانشجو ضمن تشريح ابعاد ناگفته‏اي از عمليات ترور شهداي هشتم شهريور، در مورد حمايت‏هاي برخي چهره‏هاي سياسي کشور در جهت پيشبرد اهداف تروريستي دهه 60 گفت: «در روزگار ما يکي از خط و خطوط شناسان مملکت بعد از انقلاب شهيد لاجوردي بود. کشميري، عامل نفوذي در جريان بمب‌گذاري کابينه شهيد رجايي از سوي بهزاد نبوي به شهيد رجايي معرفي شده بود درحالي‌که شهيد لاجوردي درباره اين فرد يعني بهزاد نبوي مي‌گفت که او بايد محاکمه، زنداني و اعدام شود.

در دوره اول مجلس که من در مجلس بودم؛ آقاي کشميري هميشه با ريش‌هاي فراوان و اورکت خاکي رنگ دم در مجلس مي‌آمد و مجلسي‌ها را ورانداز مي‌کرد تا آن‌ها را خوب بشناسد... کشميري چنان در کاخ رياست جمهوري نفوذ کرده بود که در آنجا براي افراد، مسئله نشر حرمت درباره شيردادن زن به بچه ديگري يا مسائل مربوط به ربا از توضيح المسائل مي‌گفت. يکي از دوستان مي‌گفت در خيابان پاستور، کشميري را درحالي ديدند که در زمستان و خيابان پوشيده از برف وقتي مؤذن اذان مي‌گفت، کشميري بلافاصله در همان شرايط اورکت خود را از تنش در مي‌آورد، روي برف مي‌انداخت و همان جا نماز مي‌خواند...»
 
 *روايتي از قيام 15 خرداد
 
حجت‌الاسلام جعفر شجوني در 13 خردادماه سال 1392 در گفتگويي با خبرگزاري فارس به عنوان کسي که در 15 خردادماه 1342 حضور داشته، از خاطرات خود در آن روز اينگونه ياد کرد: «رئيس ساواک بازار، آشکارا مي‌گفت شجوني روزي بدنه بازار را با سخنراني به آتش مي‌کشد. بنده آن زمان روزي 10 تا 12 بار سخنراني داشتم ساعت 12 شب 15 خرداد همسر سيد غلامحسين شيرازي به من زنگ زد که همسرم را دستگير کردند و مأموران ساواک در هنگام دستگيري به شما فحاشي مي‌کردند.
 
تا لباس‌هايم را گم و گور کنم صداي زنگ خانه من به صدا درآمد تا مأموران موفق شوند در خانه مرا بشکنند من از ديوار همسايه پريدم و فرار کردم. البته تيمسار ساواک به همسرم گفت: "محمدتقي فلسفي، حاج اشرف کاشاني، شمس گيلاني را دستگير کرديم به شوهرت بگو بيايد و خودش را معرفي کند به ما خوش مي‌گذرد." چند وقتي که از قم فرار کردم در باغ‌هاي کرمانشاه پنهان بودم تا اينکه دوستاني را که دستگير کردند بعد از سه ماه آزاد کردند. بعد از آنکه به ملاقات دوستان آزادشده‌ام رفتم مرا دستگير کردند و بعد از يک روز، آزادم کردند.»
 
بيش‌ترين مردم از بازار در قيام شرکت کرده بودند

شجوني در مورد رفتار مردم و عکس‌العمل مأموران در روز 15 خرداد گفت: «بيشتر مردم شرکت‌کننده در قيام 15 خرداد براي اعتراض به خيابان ابوذر جمهوري و بازار آمده بودند. معلوم بود بيش‌ترين مردمي که در قيام شرکت کرده بودند از بازار بودند به تعريف امام قيام را بازار راه انداخته بودند.
جمعيت در قيام 15 خرداد زياد بود ولي ساواکي‌ها به بهانه مقابله با ارتجاع سياه دست به هر اقدامي مي‌زدند و آن گونه وانمود مي‌کردند که مبارزان و انقلابيون مظاهر فرهنگي و تمدن را قبول ندارند. درحالي‌که خودشان اين مظاهر را قبول نداشتند.»
 
 *ماجراي فروش اموال کاخ شمس از زبان شجوني

حجت‌الاسلام جعفر شجوني پس از انقلاب اسلامي با حکم حضرت امام خميني (ره) مسئول کاخ شمس پهلوي در کرج شد. اين کاخ متعلق به شمس پهلوي، خواهر محمدرضا پهلوي بود که به دليل بيماري آسم، اين کاخ را براي زندگي در کرج انتخاب کرده بود. اين مجموعه در سال 1382 در فهرست آثار ملي ايران قرار گرفت.

حجت‌الاسلام شجوني به عنوان نخستين مسئول کاخ شمس در 1 بهمن‌ماه 1391 در گفت‌وگويي با خبرگزاري فارس در مورد اين کاخ و علت انتخاب خود به عنوان سرپرست کاخ شمس از سوي امام (ره) گفت: «بر اساس سوابقي که من در سخنراني‌هاي انقلابي در کرج داشتم و در راهپيمايي‌هاي مردم سخنراني مي‌کردم تا انقلاب به ثمر رسيد مردم کرج از من خواستند که آنجا رئيس کميته شوم و حدود 500 پاسدار ما داشتيم که از ايران ناسيونال گرفته تا آخر طالقان در اختيار بنده بود و بنده رئيس کميته بودم و در جاهاي مختلف کرج و حومه از جوانان خوشنام مؤمني که انقلاب کردند، کميته تشکيل دادم. در وسط اين کارها، علماي کرج مثل آيت‌الله فارغ و آيت‌الله شريفي رفتند قم به امام (ره) گفتند که آقاي شجوني رئيس کميته است شما دستور دهيد که اين کاخ‌هاي خاندان پهلوي که چند بار هم غارت شده است به تصدي شجوني دربيايد. البته امام (ره) در مبارزات از سال 1331 ما را مي‌شناخت چون ما در سال 1331، 15 روز در قم عليه حزب توده قم ميتينگ و مبارزاتي داشتيم.»
 
سرپرستي کاخ شمس، يک ماه پس از انقلاب

شجوني با اشاره به اينکه يک ماه پس از انقلاب حکم سرپرستي را دريافت کرده بود، گفت: «عين حکم امام (ره) براي سرپرستي بنده در کاخ شمس همين است: "جناب ثقةالاسلام آقاي حاج شيخ جعفر شجوني، جنابعالي مأموريت داريد که اموال  خاندان پهلوي و بستگان ايشان را که در شهر کرج و حومه قرار دارد از اموال منقول و غيرمنقول و مستقلات همه را ضبط نموده و محافظت کنيد و نيز خانه‌هايي را که اداره ساواک براي مأموران خود ساخته است در اختيار افراد بي‌خانه بگذاريد و چنانچه کارهاي فوق، احتياج به مخارجي دارد از اموال مذکور فروخته و صرف کنيد از خداي تعالي ادامه توفيقات آن جناب را خواستارم/ روح‌الله موسوي خميني"»
 
کاخ 2 بار غارت شده بود

شجوني روزي که اولين بار به کاخ شمس رفته بود را اين‌گونه توصيف کرد: «وقتي ما را بردند کاخ را تحويل دادند تمام شيشه‌هاي بزرگ کاخ، شکسته بود و وارد کاخ که ‌شديم، کل کاخ پر بود از چمدان و شلوارهاي لي و جعبه‌هاي خالي طلا که همه از مقوا بود. بعد هم رفتيم قفسه‌ها را نگاه کرديم، ديديم قاشق و چنگال و ظرف بود. سيستم هوا سازي کاخ هم خراب بود چون متصدي آن هم رفته بود. مردم آنجا مي‌گفتند که خود باغبان‌ها و کارگران 2 بار اين کاخ را غارت کرده‌اند منتهي من در يک عملياتي ديدم که مثل اينکه اين خاندان همه چيز را بردند هيچ‌چيز آنجا نيست، دليل دارم.»
 
خاندان پهلوي «گدا» بودند

شجوني در بيان دليل اينکه خاندان پهلوي همه چيز را برده بودند، گفت: «اينکه مي‌گويم اين خاندان،"گدا" بودند و همه چيز را بردند و چيزي نگذاشتند، دليلش اين است که ما با 20 نفر از پاسداران که براي کمک خود به کاخ برده بوديم رفتيم درون کاخ ديديم 2 گاوصندوق، آنجا است گفتيم شايد در اين‌ها چيزي باشد يک نفر آهنگر آورديم که گاز و هوا بياورد اين گاوصندوق‌ها را باز کند ببينيم چه چيزي درونش است چون امام (ره) گفته بود که آنجا مخارج دارد و مخارجش را از آن اموال، تأمين کنيم. اولاً که بيشتر اموال، غيرمنقول بود و ما نفروختيم و نتوانستيم بفروشيم و آنچه ما فروختيم منقول بود. خلاصه اين آهنگر آمد قرار گذاشت 200 تومان بگيرد تا در گاوصندوق‌ها را باز کند... خدا مي‌داند که آهنگر گاوصندوق‌ها را شکافت به اندازه 200 تومان درون آن‌ها پول نبود که به آهنگر بدهيم. در يک گاوصندوق 5، 6 اسکناس قديمي رضاخاني بود در يک گاوصندوق ديگر، يک کارت پستال بود به رنگ طلايي که نوشته بودند "تولدت مبارک"، داستان عجيبي است. به همين دليل که چيزي در گاوصندوق‌ها نبود فهميديم که همه چيز را برده‌اند.»
 
بچه‌ها مي‌رفتند بالاي اتوبوس لباس‌ها را حراج مي‌کردند

شجوني درباره آنچه در کاخ باقي مانده بود، گفت: «براي ما 13 سگ بزرگ گذاشته بودند که همه اين‌ها هم، بخور بودند... اما ما استخوان هم نداشتيم به اين‌ها بدهيم. اين‌ها روزي فقط 200 تومان فيله مي‌خوردند ديديم که ما يک ريال بودجه نداشتيم. از مردم خواستيم 13 خانواده لطف کنند اين سگ‌ها را بگيرند نان و استخواني به اين‌ها بدهند تا به موقع يک فکري بکنيم و مردم هم، حرف ما را پذيرفتند.

آنچه ما در طول مأموريتمان فروختيم يک مقدار گل و گلدان طبيعي بودند که ضايع مي‌شدند. آنجا 70 باغبان داشت که همه رفته بودند 2 بار هم که کاخ، غارت‌شده و اموال غيرمنقول هم که سر جايش بود نمي‌توانستيم بفروشيم چون سندش را نداشتيم. اجاره يک باغ را گرفتيم گلدان‌ها هم فروش رفت. يک مقدار هم بچه‌هاي ما اطلاعيه دادند که مردم بيايند شلوارهاي لي و پيراهن‌ها و ... را که در کاخ، خراب مي‌شدند بخرند. البته لباس‌ها به خاطر نبودن دستگاه هواساز، ضايع مي‌شدند. بچه‌ها مي‌رفتند بالاي اتوبوس، لباس‌ها را حراج مي‌کردند.»
 
مگر مي‌شود يک آخوند لباس زنانه بفروشد!

شجوني در پاسخ به اين سؤال که در برخي سايت‏ها، نوشته شده است که ظاهراً شخصاً لباس‌هاي زنانه را روي دست گرفته و در کاخ، حراج مي‌کرديد؟ گفت: «اين مطلب صحت ندارد. يک پسري بود که مي‌رفت بالاي ميني‌بوس و اتوبوس، لباس‌ها را نشان مي‌داد. اين حرف‌ها براي روزنامه صهيونيستي «آيندگان» در آن زمان بود. مگر مي‌شود يک آخوند برود لباس زنانه بفروشد! ما، نماينده امام بوديم. ضمن اينکه يک سري از اين لباس‌ها براي کارگران کاخ بود که رفته بودند.»
 
کاخ شمس و کاخ مادر شمس دست من بود.
شجوني در مورد مدت سرپرستي خود از کاخ گفت: «2 ماه و نيم سرپرست آنجا بودم تا کارها سر و سامان بگيرد بعد تحويل بنياد دادم. کاخ شمس و کاخ مادر شمس دست من بود.»
وي به خانه‌هاي ساواک اشاره کرد و گفت: «خانه‌هاي ساواک، 17 خانه بود دست به ترکيب هيچ‌کدام نزديم بعضي گفتند به ما بده، گفتم نمي‌شود. اين خانه‌ها را که اطراف کلاک بود به طور کامل، تحويل دادم.»
 
*موضع‌گيري عليه فتنه و فتنه گران

حجت‌الاسلام جعفر شجوني در برنامه زنده تلويزيوني "ديروز، امروز، فردا" که در تاريخ 10 بهمن‌ماه سال 1388 از شبکه سوم سيما پخش شد؛ با اشاره به عدم حضور برخي از افراد اصلاح‌طلب در مناظرات تلويزيوني، دليل آن را رو نشدن اهداف آن‌ها و اينکه حرفي براي گفتن ندارند عنوان کرد.

شجوني به راهپيمايي مردم در روز 9 دي سال 1388 اشاره کرده و گفت: «چطور است به جاي سران فتنه مردم بازداشت شوند و آن‌ها را محاکمه کنيم.»
او در ادامه به تمجيد از عملکرد دستگاه قضايي کشور پرداخت و گفت: «من قبلاً به قوه قضائيه ايراد مي‌گرفتم ولي امروز مي‌گويم زنده‌باد قوه قضائيه و امروز اين قوه انصاف را رعايت مي‌کند.»
 
سران فتنه باعث شدند منافقان وارد ميدان شوند

وي با بيان اينکه ما راضي نيستيم که هيچ‌کس بي‌شخصيت و بي‌آبرو شود و اين اتفاق هيچ لذتي ندارد، اظهار داشت: «عده‌اي بعد از انتخابات تيشه به ريشه خود زدند و در واقع سران فتنه باعث شده‌اند که منافقان و افرادي که پاسدارها را قتل‌عام مي‌کردند وارد ميدان شوند و گروه‌هايي مانند سلطنت‌طلبان، بهايي‌ها ابراز وجود کنند تا جايي که در روز عاشورا، 80 بهايي دستگير شد.»
 
سران فتنه در ميان مردم هيچ محبوبيتي ندارند

جعفر شجوني در برنامه "ديروز، امروز، فردا" خاطرنشان کرد: «من از جواني در سياست هستم و 25 بار زندان رفته‌ام ولي با وجود 60 سال فعاليت سياسي خسته نشده‌ام اما در سال‌هاي اخير سکوت کرده بودم ولي امروز به دليل رفتار برخي از افراد دوباره مانند دوران جواني فعال شده‌ام.»
وي از سران فتنه خواست تا به سوي ولايت بازگردند چرا که در ميان مردم هيچ محبوبيتي ندارند و اگر ميان مردم آفتابي شوند لنگه کفش مي‌خورند.
 
*واکنش شجوني به برقراري ارتباط با آمريکا

حجت‌الاسلام جعفر شجوني، در گفت‌وگو با رسا، 13 مهرماه 1392، در واکنش به ارتباط تلفني روحاني و باراک اوباما، اظهار داشت: «به نظر بنده ما محتاج برقراري ارتباط با آمريکا نيستيم بلکه آنان به اين رابطه نياز مبرم دارند به همين دليل 6 بار تماس گرفتند؛ آمريکا و اسرائيل شکست خورده مسلمانان اند. ما منتظريم تا شايد رهبر معظم انقلاب اين روزها صحبتي پيرامون اين موضوع بفرمايند و تکليف همه روشن شود؛ به هر حال نبايد نگران باشيم.»
 
جنگ به مراتب سخت‌تر از تحريم‌ها بود

وي با اشاره به اين که تحريم‌ها به هيچ‌وجه دليل برقراري اين ارتباط نبوده است، گفت: «ما دوران‌هاي سخت‌تري را تجربه کرديم؛ جنگ به مراتب بدتر از اين تحريم‌ها بود اما نتوانست مقاومت ما را بشکند. البته در دولتمردان ما کساني هستند که بيمار اين کارند؛ اما بحمدالله با وجود مقام معظم رهبري، شوراي نگهبان، قانون اساسي و اين همه جوان پرشور، کلاه سر ما نخواهد رفت.»
 
روحاني با کليد آمد، اطرافيانش با داس

وي در بررسي عملکرد دولت جديد، ابراز داشت: «آقاي روحاني با کليد آمده اما برخي اطرافيانش با داس آمده‌اند؛ عملکرد آن‌ها در شوراي شهر و وزارت علوم نشان داد که چه کساني به عنوان سرپرست برخي پست‌ها انتخاب‌شده‌اند.»


http://www.mizanonline.ir/fa/news/241423/%D8%AD%D8%AC%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D8%B4%DB%8C%D8%AE-%D8%AC%D8%B9%D9%81%D8%B1-%D8%B4%D8%AC%D9%88%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF

(انواع آيت الله؟!)نوشته ر...
ما را در سایت (انواع آيت الله؟!)نوشته ر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 2nasimemarefata بازدید : 212 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 21:00