(انواع آيت الله؟!)نوشته ر

متن مرتبط با «خاطره» در سایت (انواع آيت الله؟!)نوشته ر نوشته شده است

خاطره آيت الله هاشمي رفسنجاني باآيت الله العظمي بروجردي

  • **خاطره آیت الله هاشمی رفسنجانی باآیت الله العظمی بروجردی خاطره ای با آیت الله العظمی بروجردی آیت الله هاشمی رفسنجانی با یادآوری خاطرات تلخ و شیرین سال های اول حضور در حوزه علمیه قم ، در باره یک برخورد تشویق کننده  آیت الله العظمی بروجردی  می گفت : « آنچنان حافظه من قوی بود که در دوران تحصیل در همان نُوق [یکی از بخش های شهرستان رفسنجان] ، تقریباً همه اشعار شش کلاس را حفظ کرده بودم و از اول تا آخر را بدون درنگ می‌خواندم. وقتی به قم آمدم ، در سال دوم وارد ادبیات نسبتاً‌ پیشرفته‌تر حوزه شدیم. کتاب« اَلفِیّه اِبن مالِک » را که هزار بیت شعر دارد ، حفظ بودم. آدم اگر آن کتاب را حفظ کند، بر ادبیات مسلط می‌شود. در منطق هم یک متن مختصر به نام «تَهذیبُ المَنطِق» از تَفتازانی داشتیم که آن را هم حفظ کرده و علم منطق را با متن آن از بر بودم.  حفظ کردن قرآن، جزء آرزوهایم بود. هر وقت می‌رفتیم جایی ، دعا می‌کردم و از خدا می‌‌خواستم بتوانم حافظ قرآن شوم. شنیده بودم آقای بروجردی به کسانی که قرآن و اَشعار را حفظ کرده باشند، جایزه می‌دهد. اواخِر سال دوم تا اوایل سال سوم تحصیلی حوزه در یک جلسه روضه پیش آیت‌الله بروجردی رفتم و نامه‌ای به دست ایشان دادم. ایشان همانجا نامه را خواندند و گفتند: الان حاضری امتحان بدهی؟ گفتم: بله. دو زانو نشستند و شال کمرشان را تنظیم کردند و از هر سه موضوع سوال کردند. از اَلفِیّه شعر سختی را پرسیدند و خواندم. از قرآن هم بخشی از آیه  «مَا نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْهَا»‌ (سوره بقره آیه 106) را خواندند، و گفتند ادامه بده و من ادامه دادم. سپس نوبت به تَهذیبُ المَنطِق تَفتازانی رسید، فرمودند: از کُلیّاتِ خَ, ...ادامه مطلب

  • روح احساس+خاطره اي از شهيد دکتر بهشتي+نسيم معرفت

  • روح احساس+خاطره ای از شهید دکتر بهشتی+نسیم معرفتنظرات () **  آیت الله شهید  سیدمحمد حسین حسینی بهشتی  اصفهانی لومبانی( محله لُنبان)+روح احساس+خاطره +روح احساس+خاطره ای از شهید دکتر بهشتی از زمان کودکی یعنی هنگامی که 12 یا 13 ساله بودم، همیشه در برخورد با ناپاکیها و ناروائیهایی که مخالف اسلام بود;, ...ادامه مطلب

  • خاطره جالب مادرآيت الله شهيدبهشتي+نسيم معرفت

  • خاطره جالب مادرآیت الله شهیدبهشتی+نسیم معرفت ** خاطره جالب مادر شهید آیت الله بهشتی - تبیان پدرم خوابی دیده بودند که از منزل آقای بهشتی از من خواستگاری می‌کنند و از من اولادی به وجود می‌آید که عام‌المنفعه می‌شود. مرحومه معصومه بیگم خاتون آبادی مادر شهید بهشتی بودند. ایشان یکی از خاطرات جالب خود, ...ادامه مطلب

  • خاطره استادسيدهادي خسروشاهي درباره شهيددکتربهشتي+نسيم معرفت

  • خاطره استادسیدهادی خسروشاهی درباره شهیددکتربهشتی+نسیم معرفت ***نسیم معرفت*** ** خاطره استاد سیدهادی خسروشاهی درباره شهید دکتر بهشتی فعالیت ‌های شهید بهشتی در آلمان ـ هامبورک   به نظرم حتی اشاره به گزارش کار چند ساله شهید بهشتی در آلمان، در یک مصاحبه مقدور نیست بلکه در این باره باید کتابی مستقل از, ...ادامه مطلب

  • خاطره تکان دهنده از دوران اسارت+مقاومت+نسيم معرفت

  • ***نسيم معرفت*****خاطرات حجت الاسلام سيدحسن ميرسيدازدوران اسارتش+نسيم معرفت يکي از دوستانم  به نام حجت الأسلام حسين مروّتي جريان تکان دهنده اي را براي ما نقل کرد . ايشان مي گفت :  روزي من و تعدادي از دوستان را براي گرفتن اطلاعات به اتاق مخصوصي بردند . عراقي ها براي ايجاد رعب و  وحشت به انواع حيله ها متوسل شدند  و هرکاري که از دستشان برمي آمد انجام دادند تا اطلاعات مورد نظرشان را از ما بگيرند .  در آنجا ما صحنه اي دلخراش  ديديم که خيلي متأثّرمان کرد . خانمي را وارد اتاق کردند که کودکي شيرخوار در بغل داشت . فرمانده بعثي در حالي که يونيفرم نظامي بر تن داشت و سيگار مي کشيد با تکبر و نخوت خاصي شروع به بازجويي از اين خانم کرد . از جمله از او پرسيد شوهرت کدام يک از اينها است ؟ او را معرفي کن . زن گفت : شوهر من همانجا که ما را اسير کردند شهيد شد . افسرِ بعثي که به بن بست رسيد به او گفت : به خميني اهانت کن . آن زن شجاع و قهرمان بدون هيچ ترس و نگراني ، خيلي آرام و متين گفت : ميان ما مرسوم است که به سادات احترام کنيم نه اينکه اهانت کنيم . سپس گفت : , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها